گزارش ارسالی
وعده مقامات و مدیران عقب نشینی نیست، فریبکاری و وقت خریدن است!
مروری بر اعتصاب خودانگیخته کارگران منطقه ویژه ماهشهر (پتروشیمی ها)
اواخر فروردین ماه امسال (1390) آغاز اعتصابات سراسری کارگران منطقه ویژه ماهشهر بود که در یک حرکت سراسری اقدام به دست کشیدن از کار نمودند. این اعتصاب تقریبا در تمام شرکت های پتروشیمی منطقه گسترش یافت و کم و بیش در حدود دو هفته به طول انجامید. علیرغم این که سازماندهی خاصی در راس اعتصاب وجود نداشت ولی چند نکته در آن قابل توجه بود:
1) کارگران یک راهپیمایی سراسری و گروهی را از ساعت 2 آغاز کردند و تا ساعت 4 ادامه دادند و از مقابل هر شرکتی که عبور می کردند کارگران آن شرکت نیز به آنها ملحق می شدند.
2) کارگران پتروشیمی امیرکبیر چند روز را با خانوادههای خود در مقابل شرکت مذکور تجمع کردند و به صورت خانوادگی تحصن کردند که تاثیر بسیار زیادی در روحیه دیگر کارگران منطقه داشت.
3) رژیم چندین بار از کارگران درخواست کرد که نمایندگان خود را جهت مذاکره معرفی کنند ولی کارگران اعلام کردند که نماینده ای ندارند و تمام آنها نماینده خودشان هستند.
4) تهدیدات رژیم در مورد اخراج کردن کارگران و جایگزین کردن آن ها با نفرات جدید هیچگونه تاثیری در اراده کارگران نداشت.
رژیم پس از این که متوجه شد که تولید شرکت ها در حال توقف کامل است و هیچ راهی به جز کنار آمدن با کارگران ندارد با ترفند همیشگی به دادن وعده استخدام رسمی شرکتی و حذف پیمانکاران و اجازه استفاده از امکانات شرکتی برای کارگران و خانواده های آنها (از جمله امکانات ورزشی و فرهنگی و تفریحی) اقدام نمود. و به کارگران وعده داده شد که خواسته های آن ها در چند ماه اینده به طور کامل برآورده شود. ولی این وعده ها تا زمان نگارش این گزارش عملی نشده است که این قابل انتظار بود. پس از پایان اعتراضات کارگری فروردین ماه رژیم و کارگزاران آن در پی جلوگیری از وقوع مجدد این اعتصابات برآمدند. تا اینکه کارگران پتروشیمی مهروند و مارون و تندگویان در اواسط مرداد اقدام به اعتصابات پراکنده کردند. اعتصاب کارگران پتروشیمی تندگویان به صورت غیر فراگیر توسط کارگران یک شرکت خدماتی کوچک آغاز شد که با شارژ اندکی پول به حساب کارگران و برخی وعده ها و پرداخت حقوق معوقه آنان این اعتصاب کوچک و کوتاه مدت به پایان رسید ولی اعتصاب دوم کاملا متفاوت بود و کارگرانی که اکثرا در زمینه مکانیک تخصص داشتند و برای یکی از شرکت های پیمانکار پتروشیمی تندگویان به نام نیکسان کار می کردند اقدام به اعتصاب نمودند.
علل اعتصاب:
شرکت نیکسان که یکی از شرکت های وابسته به آقازاده ها بود زمانی که قراردادش با شرکت پتروشیمی تندگویان به پایان رسید و کار را به پیمانکار بعدی داد دو ماه حقوق، شش ماه عیدی و بیمه یکسال را به کارگران خود بدهکار بود و پتروشیمی تندگویان به کارگران اطمینان داده بود که قبل از تسویه حساب کامل با شرکت نیکسان و هنگامی که شرکت نیکسان بخواهد دو ماه صورت وضعیت خود را دریافت کند تمام مطالبات کارگران از همین محل به آن ها تحویل شود و سپس با شرکت تسویه حساب گردد. ولی در ابتدای مرداد ماه مشخص شد که شرکت نیکسان تسویه حساب کامل کرده و دیگر تعهدی به تندگویان ندارد. کارگران با شنیدن این خبر و پس از این که متوجه شدند این دستور از تهران به امور مالی تندگویان داده شده که بدون قید و شرط و فورا تمام مطالبات نیکسان را پرداخت و با آن تسویه حساب کامل کند، دست به اعتصاب کامل زدند. در حالی که در محل کار حاضر می شدند ولی کاری انجام نمی دادند و به هیچ وجه به تهدیدات مسئولان نیز اعتنایی نمی کردند. این وضعیت به مدت سه روز ادامه داشت و شرکت در آستانه توقف کامل قرار گرفت. شایان ذکر است که پس از وقایع اول سال و اعتصابات سراسری کارکنان پتروشیمی ماهشهر به مسئولان شرکت ها از سوی شرکت ملی صنایع پتروشیمی هشدار داده شده است که در هر شرکتی که اعتصاب رخ دهد مدیریت وظیفه دارد که با هرگونه حربه ای که شده این اعتصاب را بخواباند و در صورت ناکامی در این کار بلافاصله مقامات ارشد شرکت تعویض خواهند شد. بنابراین پس از اعتصاب کارگران شرکت نیکسان و وقتی مدیرعامل پتروشیمی تندگویان اطمینان حاصل کرد که کارگران از مواضع خود عقب نشینی نخواهند کرد تصمیم گرفت که حقوق معوقه کارکنان را از بودجه تندگویان تامین کند تا کارگران هرچه زودتر به محل کار خود بازگردند و تولید دچار توقف نشود.
نتیجه گیری:
به نظر می رسد که تاکتیک دولت سرمایه داری و مستبد مذهبی و مدیران شرکت ها در برابر اعتراضات و مبارزات کارگری، زمانی که تهدید و فشار امنیتی کارساز نمی افتد و خطرات بیشتری را برایشان در بر دارد، وعده دادن و وقت خریدن است. این را در تجربه های مختلف از اعتراض چندین ماه پیش ایران خودرو گرفته تا پتروشیمی تبریز و.... دیده ایم و باز هم خواهیم دید. در شرایط بحران اقتصادی وخیمی که رژیم را حتی در پرداخت نقدی «خرده یارانه ها» با مشکل جدی روبرو کرده نباید انتظاری جز این داشت. مقاومت و اعتراض در برابر هر درجه ای از بیعدالتی و بی حقوقی حق مسلم ماست. در اینکه باید خواسته های اقتصادی و رفاهی و اجتماعی و سیاسی خود را هر چه روشنتر و همه جانبه تر در مبارزه ای متحدانه جلو بگذاریم هیچ شکی نیست. ولی از زیر این سوال نمی توانیم شانه خالی کنیم که چگونه می توان مبارزه را موثرتر جلو برد؟ به دستاوردهای واقعی دست پیدا کرد؟ و این دستاوردها را تثبیت کرد؟ آیا بدون ایجاد تشکل مستقل و مبارزه جویی که ضامن ادامه کاری و پیگیری خواسته های ما باشد می توان جلو رفت؟ تجربه نشان داده که نمی توان.
همانطور که در تجربه مبارزه فروردین ماه کارگران پتروشیمی ماهشهر دیدیم کارگران احتمالا برای حفظ امنیت خود از این تاکتیک استفاده کردند که هیچیک به عنوان نماینده پا پیش نگذاشتند و نمایندگی مبارزه را به جمع سپردند. چنین تاکتیکی شاید بتواند در کوتاه مدت و در این یا آن مبارزه معین کارساز باشد اما هر مقاومت و اعتراضی بالاخره احتیاج به کسانی دارد که بار بیشتری را به دوش می کشند و برای پیدا کردن راه های موثرتر و اصولی تر مبارزه و متحد و متشکل کردن بقیه کارگران نیروی ذهنی و عملی بیشتری می گذارند. این ها رهبران عملی مبارزات کارگری هستند. تجارب یک دهه گذشته نشان می دهد که ده ها کارگر فعال و پیشرو خود را در چنین موقعیتی دیدند و این مسئولیت را به عهده گرفتند. اما همین تجارب یک چیز دیگر را هم نشان می دهد. اغلب این رهبران عملی برای تشکل سازی و تبلیغ و ترویج به راه و روش های سنتی و به اصطلاح دم دست چسبیدند. هم بیش از اندازه خود را در برابر چشم جاسوسان مدیریت و رژیم رو کردند، هم به راه های قانونی دل بستند و کارشان چانه زنی رو در رو شد. اگر واقعا می خواهیم خواسته هایی مثل دریافت حقوق معوقه، بیمه بیکاری، جلوگیری از اخراج، رسمی کردن قراردادهای پیمانی و... را با قدرت جلو بگذاریم و دولت و کارفرمایان را در این زمینه ها وادار به عقب نشینی واقعی کنیم، باید تشکل هایی بسازیم که مرتبا فکر می کند و نقشه می ریزد و نارضایتی های کارگران را جهت می دهد و تاکتیک های درست تعیین می کند و از هر حرکت جنبش کارگری و طرف مقابل جمعبندی می کند. تشکل هایی که از بالا تا پایین اش برای رژیم آشکار است و برای سر در آوردن از نقشه های مبارزاتی و روش های کارش زحمت زیادی نباید بکشد، دردی از درد ما دوا نخواهد کرد. در شرایط استبدادی که ما در آن به سر می بریم حتی فعالیت های سندیکایی و خواسته های اقتصادی ـ رفاهی را هم باید تا حد زیادی به شکل غیر علنی سازماندهی و رهبری کرد. اگر رهبران عملی جنبش کارگری و کارگران مبارزی که در صف اول قرار دارند چنین تشکل هایی بسازند که می تواند شکل کمیته های مخفی مبارزه در محل کار (و حتی در محله) به خود بگیرد، آن وقت اعلام اینکه «ما نماینده خودمان هستیم» نه یک تاکتیک گذرا با تاثیرگذاری محدود بلکه می تواند به یک تاکتیک آگاهانه و بلندمدت تبدیل شود. تاکتیک و سیاستی که برقراری یک رابطه پایدار و محکم مبارزاتی با تشکل رهبری کننده را به بدنه جنبش کارگری می آموزد و کل جنبش کارگری را در موقعیتی قرار می دهد که بتواند شیوه های خنثی کردن فشار و سرکوب و تطمیع و عوامفریبی رژیم را کشف کند و تکامل بدهد.
بدون شک این نوع تشکل همه آنچه طبقه کارگر در امر سازماندهی به آن احتیاج دارد نیست. درست همانطور که خواسته های اقتصادی ـ رفاهی ـ سیاسی که چارچوبی اصلاح طلبانه دارند نیز کل اهداف و خواسته های طبقه کارگر را تشکیل نمی دهد. روشن بگوییم که این ها اهداف اساسی طبقه کارگر نیست. طبقه ما برای رها شدن از زنجیر بردگی مزدی، از نظام استثمار و ستم طبقاتی و جنسیتی و ملی و مذهبی، نیاز به تشکل انقلابی، رهبری پیشاهنگ انقلابی، نقشه و استراتژی و تاکتیک های علمی دارد.
28 مرداد 90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر