۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

شورش در انگلستان

.
حتما صحنه هاي شورش انگلستان را ديده ايد. نظرتان چيست؟ شما را به فكر انداخته است؟ قلقلك تان داده است و زير لب گفته ايد: نه! اين ها ديگر شورش را در آورده اند؟ به اين فكر افتاده ايد كه پس پليس ها كجا بودند؟ شايد هم در جمع دوستان تان تحليل كرده ايد كه اين كارها كجا و مبارزه طبقه كارگر كجا! و حالا احتمالا نگران اين هستيد كه نكند دود اين چيزها به چشم كارگران برود. اگر اين روزها افكار و رفتارتان يكي از اين هايي است كه گفتيم حتما بايد مقاله زير را بخوانيد. زماني ماركس از ”نيروي ويرانگر فقر“ گفته بود. اين همان نيرويي است كه كاركرد نظام سرمايه داري مرتبا آن را در بطن جامعه طبقاتي انباشته مي كند. اين همان نيرويي است كه گوشه اي از آن را در وقايع اين روزهاي انگلستان, عليرغم فقدان يك نيروي رهبري كننده انقلابي و كمبود آگاهي و جهت گيري انقلابي در ميان توده هاي زحمتكش و ستمديده, مشاهده مي كنيم.  «جمعی از فعالین کارگری» ـ 19 مرداد 1390


 
لندن در آتش ـ شورش جوانان
(گزيده اي از اطلاعيه سرويس خبري ”جهاني براي فتح“ ـ 8 اوت 2011)

”خشونت كور“, ”تبهكاري مطلق“, ”خيابان هاي ما در تسخير هيولاها“: اين حرف سياستمداران و رسانه هاي انگليس در مورد شورش جاري در آن كشور است. از محافظه كاران و روزنامه هاي هار گرفته تا مقامات حزب كارگر و بي بي سي ليبرال همه جمع شده اند تا موج ناآرامي هاي در شهرهاي مختلف را محكوم كنند. اما آنچه در خيابان هاي انگليس مي گذرد شورشي است عليه دستگاه سركوبگر دولتي. شورش است عليه نژادپرستي و طرز تفكر استعماري طبقه حاكمه. اين شورش نشانه نافرماني صدها هزار جوان در برابر نظامي است كه چيزي جز محروميت و بيكاري و بي آيندگي برايشان به ارمغان نمي آورد.
مي گويند اين اعتراض نيست, ”دزدي و غارت“ است! اما ببينيم اين آتش چگونه شعله ور شد؟ مرد رنگين پوستي به نام مارك دوگان كه 29 سال داشت و پدر 4 فرزند بود توسط افراد پليس در منطقه تاتنهام لندن به قتل رسيد. او در مجتمع بزرگي زندگي مي كرد كه مسكن افراد كم درآمد است. 26 سال پيش در همين مجتمع شورش بزرگي در اعتراض به قتل ”سينتيا جارت“ بر پا شد كه مادر يكي از فعالان اجتماعي محله بود. مارك دوگان را اهل محل خوب مي شناختند به همين خاطر خيلي ها از خبر قتل او و جزييات ماجرا به شدت بهت زده و خشمگين شدند. به نوشته روزنامه مشهور ”ايوينيگ استاندارد“, مارك كه توسط يك واحد مسلح پليس بازداشت شده بود در حالي مورد شليك گلوله قرار گرفت كه روي زمين درازكش شده بود. اين روزنامه حرف هاي يك شاهد عيني را چنين نقل كرد: ”سه يا چهار افسر پليس مارك و يك نفر ديگر را با تهديد وادار به درازكشيدن روي زمين كردند. بعد صداي شليك چهار گلوله بلند شد. دوگان را كشتند.“ برخلاف ادعاي اوليه مقامات پليس معلوم شد شليك ها به خاطر ”دفاع از خود“ نبوده است. و اين اولين بار نبود كه پليس انگليس دست به چنين كاري مي زد. يك نهاد مدافع حقوق بشر به نام ”پروژه بيگناهان“ با مدرك و سند نشان مي دهد كه طي چند سال نزديك به 200 نفر تحت بازداشت پليس كشته شده اند. اما در همه موارد, مساله طبيعي جلوه داده شده يا ادعا شده كه خود فرد مقتول مقصر بوده است. با اين حساب آيا جاي تعجب دارد اگر ساكنان ستمديده محلاتي مانند تاتنهام هيچ اعتمادي به نظام حاكم نداشته باشند؟ 
شورش كه آغاز شد رهبران حزب كارگر كمي در مورد كاهش بودجه خدمات اجتماعي از طرف دولت ائتلافي محافظه كار ـ ليبرال غر زدند و اينگونه سياست ها را زمينه ساز آشوب معرفي كردند. اما با گسترش شعله هاي شورش, آن ها هم فتيله انتقادها و غر زدن هايشان را پايين كشيدند و هم صدا با كل دستگاه حاكم خواهان تشديد سركوب توسط پليس شدند. براي مثال ”كن ليونيگستن“ (شهردار سابق لندن از حزب كارگر) كه خيال پيروزي در انتخابات آتي شهرداري ها را در سر دارد در مصاحبه با بي بي سي به تجليل از پليس پرداخت و خواهان تقويت آن شد.
ضربات خرد كننده اي كه سياست رياضت كشي دولت فعلي و به طور كلي بحران مالي گسترده نظام سرمايه داري به توده هاي مردم مي زند غير قابل انكار است. طي سه سال اخير بيكاري سه برابر شده است. محلاتي نظير تاتنهام به شدت گرفتار مساله بيكاري اند. براي هر تك شغلي كه در بازار كار عرضه مي شود 54 جوان بيكار تاتنهامي دندان تيز كرده اند. نرخ بيكاري در بين جوانان سياه تاتنهام بيش از 50 درصد است. يك بررسي نشان مي دهد كه اتفاقا محله تاتنهام كمتر از بقيه مناطق كشور تحت تاثير كاهش هزينه هاي خدمات اجتماعي قرار گرفته است! مي دانيد چرا؟ چون پيشاپيش چيزي در اين محله هزينه نمي شد كه حالا بخواهند آن را كاهش دهند!! جالب است بدانيد كه سبد مصرف ساكنان محلات تاتنهام و پكهام و هنكي در لندن, و محلات مشابه در ليورپول و منچستر و بيرمنگام و ناتينگام, از همه اهالي انگليس خالي تر است. اين در حالي است كه”حزب كارگر“ با ادعاي نمايندگي كارگران و زنان و اقليت هاي ملي و نژادي و فقرا, طي 13 سال حكومتش فقط بر نابرابري هاي اجتماعي و اقتصادي افزود.
يكي از بحث هاي اصلي در رسانه ها از جمله در بي بي سي اينست كه ”پليس بيش از حد با جوانان آشوبگر“ مدارا كرده است. به موازات همين تبليغات, شاهد تشديد فعاليت نژادپرستان متشكل در ”اتحاديه دفاع از انگليسي ها“ و حزب ناسيوناليست بريتانيا و ساير اوباش در شبكه هاي اجتماعي هستيم. سايت هاي به اصطلاح وزيني نظير ”ياهو“ پر است از پيام هاي با اين مضمون كه اخراج مهاجران از انگليس كافي نيست نابودشان كنيد! اما هيچيك از مقامات رسمي حتي زحمت محكوم كردن ظاهري اين پبام ها را هم به خود نمي دهد.
عوامفريبي سياستمداران و رسانه ها را ببينيد كه با نفرت از دزديده شدن گوشي هاي تلفن همراه و كفش هاي ورزشي و اين قبيل اشياء توسط جوانان مي گويند! در حالي كه نظام خودشان بر تجارت برده استوار شد. برقراري امپراتوري استعماري شان جان ده ها ميليون نفر را گرفت. و امروز به زور اسلحه و پيشبرد جنگ در گوشه و كنار دنيا مثلا در افغانستان و عراق صدها ميليارد دلار به جيب مي زنند. عوامفريبان امپرياليست كه دنيايي را مي چاپند حق ندارند ”دزدي و غارت اموال“ را محكوم كنند. اما ببينيم پشت اين ”دزدي و غارتي“ كه اينقدر بر سرش داد و بيداد مي كنند واقعا چه قرار دارد. روزنامه گاردين در شماره 9 اوت خود تيتر زد كه: ”در هدف آنان شك نكنيد: مي خواستند با پليس بجنگند“. هدف از تاكتيك هايي كه اكثر جوانان به كار بردند مثلا آتش زدن سطل هاي بزرگ زباله در خيابان ها اين بود كه افراد پليس را در نقاطي وادار به درگيري كنند كه زمين خودشان به حساب مي آمد و شانس بيشتري براي ضربه زدن به نيروهاي سركوبگر در اختيارشان مي گذاشت. در مقابل, پليس سعي كرد از درگيري اجتناب كند. افراد پليس بر مبناي اولويت هاي خود مجبور به محاسبه بودند و دست جوانان را در فضاهايي باز گذاشتند كه  ساختمان هاي گرانقيمت شركت ها و ادارات دولتي در آنجا نبود و آماج قرار نمي گرفت. شب اول شورش هاي پراكنده به طور خودجوش و توسط نوجوانان خشمگيني آغاز شد كه تجربه مبارزاتي نداشتند. آنان مرتكب اشتباهاتي شدند. اما طي دو شب بعد, خانه هاي كمتري بر اثر آتش سوزي نابود شد يا اصولا خانه هاي مردم طعمه حريق نشد.     
در گوشه اي از محله محروم ”هنكي“ لندن شاهد صحنه اي بوديم كه جوانب گوناگون و متضاد شورش جاري را در خود فشرده كرده بود. در يكي از مجتمع هاي مسكوني فقيرنشين يك مادر سياه اهل كارائيب جوانان را سرزنش مي كرد كه از هدف اصلي مبارزه يعني دادخواهي براي خون مارك دوگان دور افتاده ايد. او به ويژه از غارت فروشگاه هاي كوچك محله ناراحت بود. اما وقتي كه فرزند خودش و چند نوجوان ديگر كيسه اي پر از لباس را به او نشان دادند گل از گلش شكفت و براي ما توضيح داد كه: ”ببينيد! مخارج من از صندوق بيكاري تامين مي شود. ما واقعا بي چيزيم.“ مادران محله با دخترها و پسرهايشان دعوا مي كردند و از آن ها مي خواستند كه در خانه بمانند و درگير شورش نشوند اما خودشان وقتي كه كوكتل مولوتفي به خودروي پليس اصابت مي كرد از شادي هورا مي كشيدند. يك پناهنده سياسي عراقي نه چندان جوان كارت شناسايي را روي سينه مي فشرد مبادا از دستش برود. ضمنا نگران اين بود كه آتش از خودروها زبانه بكشد و به آپارتمانش كه نبش خيابان بود سرايت كند. در عين حال نمي توانست همدلي اش با شورش جوانان را پنهان كند. مي گفت اين ها عليه همان كساني برخاسته اند كه كشور مرا به كشتارگاه تبديل كردند. يك زن سياه كارائيبي و دخترانش دور يك سطل زباله بزرگ شعله ور جمع شده بودند و ترانه باب مارلي را مي خواندند: ”همه چي داره مي سوزه/ همه چي غارت مي شه“
اين واقعيت كه تعدادي از فروشگاه هاي خانوادگي و كوچك محله غارت شدند باعث افزايش تنش بين مردم شد. صاحب مغازه ها كه معمولا هم مليت هستند گروه هايي را براي دفاع از فروشگاه هايشان در نقاط مختلف شكل دادند. پليس هم از اين وضعيت بيشترين استفاده را كرد تا آتش درگيري هاي دروني را بين مردم ستمديده روشن كند. اما عليرغم همه اين تضادها و تناقض ها, اين شورش نيروي محركه ديگري دارد. بخشي از جوانان حس مي كنند كه فرصتي براي ضربه زدن به نيروهاي مسلط و ستمگر به دست آورده اند و نمي خواهند اين فرصت را از دست بدهند. يك گروه چهار نفره از جوانان سوماليايي تبار كه در انگليس زاده شده اند را ديديم كه دوشنبه شب راهي محل درگيري ها در محله ”هكني“ بودند. آن ها خود را ”انقلابيون“ معرفي مي كردند. حرفشان اين بود كه هيچكس ما و دوستانمان را آدم حساب نمي كند. با افزايش شهريه دانشگاه حتي دارند فرصت ادامه تحصيل را هم از ما مي گيرند.
عليرغم درگيري هايي كه در گذشته اينجا و آنجا بين جوانان سفيد و آسيايي و سياه رخ مي داد اينبار شاهد روحيه اتحاد و همبستگي بين اين گروهبندي هاي ملي/ نژادي هستيم. تويتر و فيس بوك و بلك بري سرشار است از پيام هاي همبستگي. تا به حال گزارشي از حمله جوانان به افراد معمولي نرسيده است. آن ها فقط افراد پليس را هدف گرفته اند. شورش هاي قبلي كه در دهه 1980 در محلات بريكستن و تاتنهام رخ داده بود فقط به يك منطقه پايتخت محدود بود و پاسخي بود به يك اقدام مشخص پليس. اما شورش كنوني بيشتر به شورش هاي چند سال پيش در فرانسه شبيه است كه به چند شهر گسترش پيدا كرد. در حال حاضر حداقل 20 محله لندن و شمار ديگري از شهرها شاهد ناآرامي ها هستند. جوانان شورشگر نسبت به نيروهاي پليس تحرك و سرعت بيشتر از خود نشان داده اند. حالا خيلي ها از هم مي پرسند كه اين حركت جوانان شورشگر چقدر متاثر از قيام هاي خاورميانه و شمال آفريقا است؟
واقعيت اينست كه شعله هاي شورش را خشم از فقر و نژادپرستي و پليس و كاهش خدمات اجتماعي فروزان كرد. واقعيت اينست كه جرقه شورش را خشم از خشونت و ستم دستگاه دولتي روشن كرد. دستگاهي كه مرد سياهپوستي را بيرحمانه كشت و كوشيد واقعيت ماجرا را زير پرده اي از دروغ و اطلاعات غلط پنهان كند. واقعيت اينست كه از نظر نظام حاكم, خشونت پليس خشونتي ”مشروع“ است. چرا كه افراد پليس نگهبان روابط مالكيت سرمايه داري هستند و همين مالكيت است كه ثروت عظيمي را براي بخش كوچكي از جامعه انباشت مي كند و در مقابل, ميليون ها نفر را در محروميت و بي آيندگي نگاه مي دارد. بعد از گذشت چند شب پر تلاطم حالا همه از هم مي پرسند: وقايع بعدي چه خواهد بود؟ وضع شرايط اضطراري؟ استفاده مستقيم از ارتش براي بازگرداندن و حفظ نظم؟ اين حرف ها را حتي از زبان مجريان ليبرال برنامه هاي خبري بي بي سي مي شنويم. ولي يك نكته حتمي است: عدالت و احترامي كه توده ها طلب مي كنند و سزاوارش هستند هرگز تحت چنين نظامي حاصل نخواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر