همبستگی عظیم انسانی در دفاع از محیط زیست
اطلاعیه ای به قلم بهرام رحمانی
جامعه ما، فردا جمعه هجدهم شهریور 1390، استادیوم صد هزار نفری تهران، در مسابقه بین تیم های تراکتورسازی تبریز و استقلال، شاهد یک همبستگی انسانی عظیمی در دفاع از محیط زیست سراسر ایران، به ویژه دریاچه ارومیه، با شعارهای طنین انداز انسان دوستانه و متحدانه و آزادی خواهانه علیه حکومت جهل و جنایت و ترو اسلامی خواهد بود.
شعارهایی چون «زندان سیاسی، آزاد باید گردد!»، «تظاهرات و اعتراض حق طبیعی مردم است!»، «دستگیرشدگان اخیر شهرها آذربایجان سریعا آزاد باید گردند!»، «عامل مرگ دریاچه ارومیه حکومت اسلامی است!»، «به جنایات زیست محیطی پایان دهید»، «عامل اصلی همه فجایع حکومت اسلامی است!»، «سپاه عامل فاجعه دریاچه ارومیه و سرکوب مردم است!»، «عاملین فجایع محیط زیستی و انسانی محاکمه باید گردند!»، «سپاه جنایت می کند، رهبر حمایت می کند!»،«همه شهروندان ایرانی علیه حکومت اسلامی متحد شوید!»، «زنده باد همبستگی جهانی در دفاع از مبارزات مردم ایران!»، «تخریب محیط زیست موقوف!»، «مردم نظاره گر نباشید به صف اعتراضات بپیوندید»، «دفاع از محیط زیست، دفاع از انسانیت است!»، «محیط زیست سالم، حق مسلم ماست!» «زنده باد آزادی!»، «زنده باد برابری»، «زنده باد محیط زیست سالم!»، «دریاچه ارومیه نمیرد، حکومت اسلامی بمیرد!» و... خواهد بود.
فراخوان حضور در استادیوم صد هزار نفری آزادی تهران را بسیاری از جوانان آزادی خواه آذری و غیرآذری از طریق اینترنت و فیس بوک و رسانه ها مختلفی داده اند. مسلما، هر انسان آزادی خواهی این با استقبال این فراخوان و تبلیغ آن می شتابد و از موضع همسبتگی با مبارزات اخیر مردم آذربایجان و در دفاع از دریاچه ارومیه و مخالفت با جنایات حکومت اسلامی، حرکت می کند.
بنا به گفته کارشناسان، اگر فکر عاجلی برای نجات دریاچه ارومیه نشود، در چند سال آینده این دریاچه بزرگ کشور خواهد مرد. مرگ یک دریاچه با همه زیبایی هایش، با جزایر و پرندگان و موجودات زنده دیگرش یک فاجعه بزرگ زیست محیطی است. اما مرگ این دریاچه، با مرگ آن پایان نمی پذیرد. خشک شدن دریاچه ارومیه، میلیون ها تن نمکی که از خود باقی می گذارد زیست و زندگی بسیاری از مردم منطقه و فرامنطقه ای را تهدید خواهد کرد. مساله به مرگ و زندگی تبدیل خواهد شد. نمکی که با طوفان ها به تمام شهرهای دور و نزدیک می رود انواع و اقسام بیماری های مسری را به وجود می آورد و آن چنان ضربات مهلکی به زیست و زندگی انسان و همه موجودات زنده می زند که کلیه زمین های حاصلخیز و مملو از باغات میوه ای که مسیر این طوفان ها قرار دارند را به صورت کویر و خالی از سکنه درمی آورد. بنابراین، دفاع از دریاچه ارومیه که خود امری مهم است اما فجایع انسانی و عواقب بعدی آن، به مراتب عظیم تر است. از این رو، این مساله، یک معضل و مشکل محلی نیست که به مردم خود این منطقه مربوط و محدود باشد. فاجعه زیست محیطی، یک فاجعه عظیم در سراسر ایران، از جمله آتش سوزی مداوم جنگل ها و از بین بردن آن ها، از جنگل های کردستان تا شمال و لرستان، از خشک شدن تالاب ها در سراسر کشور، هوای آلوده و کثیف و خطرناک تهران، آسیب دیدن پل چهل ستون در اصفهان، همه و همه فجایعی هستند که به شهروندان آزاده سراسر ایران، جنبش های اجتماعی چون جبش دانش جویی، جنبش زنان، جنبش کارگری، نهادهای روشنفکری، هنرمندان، مدافعان محیط زیست، مدنیت و غیره سراسر ایران و هم چنین جهان مربوط است. از این رو، روشن است که با حمایت و پشتیبانی و تبلیغ اعتراضات مردم ارومیه و تبریز، آن را به یک اعتراض سراسری تبدیل کنیم و اجازه ندهیم گرایشات فرصت طلب و تفرقه انداز و محدودنگر ناسیونالیستی، همبستگی انسانی در این مورد را خدشه دار کند و مانع سراسری شدن آن شوند. جدا از گروه های ناسیونالیستی در منطقه، توطئه ها و طرح های و سناریوهای سیاه خود خود حکومت اسلامی را نیز نباید از نظر دور نگه داشت. قطعا ارگان ها و عوامل حکومت اسلامی در آذربایجان و نقاط دیگر کشور، هموار و همیشه در تلاشند در جنبش ها و اعتراضات مردمی، نفوذ کنند و تفرقه و دو دستگی و چند دستگی بیاندازند تا از یک سو، تظاهرکنندگان را شدیدتر سرکوب کند و از سوی دیگر، مانع گسترش آن به شهرهای دیگر کشور شوند.
از این رو، ضروری ست که فعالین اعتراضات مردم تبریز و ارومیه و شهرهای دیگر آذربایجان، در مقابل طرح ها و توطئه ها و شعارهای تفرقه انداز حکومتی و غیرحکومتی هوشیار باشند و به طرح چنین شعارهایی در صفوف تظاهرات و استادیوم آزادی میدان ندهند.
در این روزها، از سران و مقامات حکومت اسلامی و نمایندگان آذربایجان در محلس تا رسانه ها حکومتی، بی شرمانه و وقیحانه اعتراضات اخیر مردم ارومیه و تبریز را به عوامل و تحریک خارجی نسبت می دهند تا بر جنایات خود سرپوش بگذارند. از سوی دیگر، برخی گرایشات پان ترکیستی نیز سرکوب وحشیانه اعتراضات مردم را در تبریز و ارومیه را نه به جانیان حکومت اسلامی، بلکه به فارس ها و عرب ها نسبت می دهند. برای مثال، مشخصا، «گوناز تی وی» که به زبان آذری برنامه های خود را پخش می کند سرکوبگران اخیر اعتراضات مردم تبریز و ارومیه را از موضع فاشیستی خود، به فارس ها و عرب ها نسبت داده است. مجری این تلویزیون، در رابطه با مسابقه تراکتورسازی تبریز و پرسپولیس، در مورد حضور دايی و باقری در تیم پرسپوليس، گفته است: «اگرچه آن ها آذربايجانی و نور چشم ما هستند اما طرفداران تراكتور حتی يك لحظه هم در طول بازی نبايد آن ها را تشويق كنند چون اين كار باعث روحيه گرفتن پرسپوليسی های فاشيست خواهد شد. اين مجری، باز هم تاكيد كرد كه مردم بدانيد كه اگر دست فارس های فاشيست باشد نه اسمی از تراكتور می آورند و نه از آذربايجان و اگر امكانش را داشته باشند اين ملت را نابود خواهند كرد. او، در مورد شعارهای تماشاگران هم گفت: من ديگه شعارهايی كه بايد داده بشود را تكرار نمی كنم و مطمئن هستم خود شما...»؟! این موضع تفرقه انگیز و آشکارا فاشیستی است و هر انسان آزاید خواهی بدون کم ترین تامل آن را محکوم می کند. اما این تلویزیون، همانند بسیاری از تلویزیون های فارسی زبان، سرشان به دولت ها وصل است و مواضع فاشیستی دارد و ربطی به مردم آزاده آذربایجان ندارد و قطعا مردمی که روز جمعه در استادیوم آزادی حضور پیدا می کنند، شعارهای مشترکی دارند که از جمله من در مقدمه این مطلب، به آن ها اشاره کرده ام که شعارهایی واقعی و اتحادبرانگیز علیه حکومت جهل و جنایت اسلامی هستند.
همگان می دانند که نخستین فرمان سرکوب همه شهروندان ایران از فارس، ترک، کرد، عرب، لر، گیلک، بلوچ، عرب، خراسانی، اصفهانی، شیرازی و غیره را سیدعلی خامنه ای، رهبر جهل و جنایت و ترور اسلامی صادر می کند که خود ترک است. در راس بسیاری از ارگان های این حکومت، از دولت تا مجلس و قوه قضائیه تا ارگان های سرکوب دیگر چون ارتش، پلیس، بسیج سرداران معروف آذری چون محصولی، نقدی، صفوی قرار دارند و قبل از این ها هم خلخالی، میرحسین موسوی، موسوی تبریزی، موسوی اردبیلی، آقازاده و ... قرار داشتند که همگی آذری بودند و هستند. ملاحسنی دیوانه، نماینده رهبر و امام جمعه ارومیه که یک شبه در شهر نقده جنگ ترک و کرد راه انداخت هنوز فراموش نشده است. احتمالا هم اکنون نیز برای سرکوب خونین اعتراضات مردم ارومیه و تبریز و... با دیگر جنایت کاران حکومت، طرح و نقشه عمل می کشند. مهم تر از همه، به مواضع ارتجاعی و غیرانسانی نمایندگان مجلس از شهرهای آذربایجان نگاه کنید که تظاهرات کنندگان را مشتی خراب کار و عامل خارجی و تحریک شده معرفی می کنند تا زمینه های سرکوب شدیدتر را فراهم سازند. بنابراین، اگر رسانه فارسی این جنایات حکومت اسلامی را صرفا به دلیل این که تعدادی ترک زبان هم در این حکومت حضور دارند به میلیون ها مردم ترک زبان نسبت دهد مگر غیر از این است که بگوییم این یعنی فاشیست! بر این اساس، زبان مجری گوناز تی وی آذری زبان، با زبان فاشیستی حکومت اسلامی و غیره تفاوت چندانی ندارد. بنابراین، صرفا هم زبانی و هم دلی و همبستگی و هم نظری ایجاد نمی کند. مبارزه امروز مردم ایران و جهان، مبارزه ای طبقاتی است. در این میان، روشن است که مردم آذربایجان، هیچ نوع نزدیکی فکری و سیاسی با آدم کشانی چون خامنه ای، خلخالی، موسوی تبریزی، موسوی اردبیلی، نقدی، محصولی و غیره ندارند. به اصطلاح این زبان بنا به تفکر فرد و یا جمع و سازمانی و رسانه ای، هر جوری می چرخد و هم می تواند فرمان جنگ و آدم کشی دهد و هم فرمان صلح و دوستی.
بر هیچ کس پوشیده نیست که اکثریت مردم آذربایجان و فعالین عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن روابط و مناسبات بسیار نزدیک و حسنه و رفیقانه و دوستانه ای با فعالین نقاط دیگر ایران چون فارس ها، کردها، لرها، عرب ها، بلوچ ها، گیلک ها، ترکمن ها، بختیاری ها و... دارند و بسیاری از آن ها نیز همواره در جهت همبستگی و برقراری آزادی و برابری و عدالت در سراسر جامعه ایران سنگ تمام گذاشته اند. حیدر عمواوغلو، پیشه وری، ستارخان، باقرخان، خیابانی، صابر، قلی زاده و...، نمونه هایی از رهبران برجسته سیاسی و فرهنگی مردم آذربایجان بودن که در راه برقراری آزادی و برابری و دمکراسی در سراسر ایران، لحظه ای غافل نبوده اند. بنابراین، ما آذری ها که بزرگ ترین «ملیت» جامعه ایران را تشکیل می دهیم و به ویژه هم زبانان ما، دهه های طولانی است که در پایتخت 12 میلیونی کشور با مردم فارس زبان و ملیت های دیگر در هم عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ارتباط دایمی و مستقیم به سر می برند سر دادن شعارهایی در استادیوم صد هزار نفری این شهر و با شعارها و مواضعی که گوناز تی وی مطرح می کند بسیار خطرناک است و بوی یوگسلاویزه شدن ایران را می دهد. قبل از همه ریشه اصلی چنین تفکری را در درون دوم و دستگاه حکومت اسلامی می توان دید. مبارزه علیه این حکومت جانی، مبارزه ای آزادی خواهانه و برابر طلبانه و عدالت جویانه، بدون مرزگذاری ملی، جنسی و مذهبی بین همه شهروندان جامعه ایران است. بر این اساس، هر کسی و هر گروهی و رسانه ای این همبستگی انسانی را از موضع ملی و مذهبی و غیره خدشه دار کند آگاهانه و ناآگاهانه آب در آسیاب حکومت اسلامی و فاشیسم ریخته است. امروز بدون حضور در مبارزه متحد و همبسته سراسری مردم علیه حکومت جهل و جنایت اسلامی، صرفا غرق شدن در مسایل محلی و بدون توجه به امر تحولات سراسری، هم صف مردم آزاده محل را ضعیف و حاشیه ای می کند و هم صف مبارزه مردم آزاده سراسر کشور را تضعیف می نماید و به طور کلی چنین تفرقه و جدایی نیز قطعا به نفع جنایت کاران حکومت اسلامی تمام می شود.
جهت گیری سیاسی و شعار اصلی ما در هر شرایط و فردا در استادیوم آزادی تهران، باید در جهت همبستگی و دوستی و رهایی جامعه کل ایران از اسارت حکومت جهل و جنایت اسلامی و برقراری یک جامعه آزاد و برابر و انسانی باشد که در آن جامعه، نه تنها زبان مادری همگان آزاد باشد و در مدارس و دانشگاه ها و غیره تدریس نیز شود، بلکه به معنای واقعی همه شهروندان جامعه ایران، بدون توجه به ملیت و جنسیت و باورهای متفاوت، از حقوق یک سان و برابری برخوردار گردند؛ هیچ ملیتی، جنسیتی، مذهبی، زبانی بر دیگری برتر نباشد. بعلاوه در حال حاضر دشمن همه «ملیت» های ساکن ایران، نه مردم فارس زبان ها، بلکه حکومت ها گذشته و اکنون حکومت اسلامی است. مگر کم فارسی زبانان در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی علیه حکومت اسلامی فعالند؛ مگر فارسی زبانان در راه مبارزه برای آزادی، در حکومت شاه و حکومت فعلی، کم قربانی داده اند؟ بدون شک، شهروندان جامعه ای که سده های طولانی با اتحاد و همبستگی و آگاهانه با هم زندگی کرده اند اگر کمبودی و تبعیضی و سرکوبی و ظلمی در حق هر کدام از آن ها شده است از سوی حکومت ها بوده است نه از سوی ترک و فارس ها و غیره. مگر حکومت طولانی ترک ها در تاریخ ایران، کم جنایت کرده است؟ مگر حکومت ترکیه، کم جنایت علیه مردم کرد و ملیت های دیگر انجام داده است؟ همین امروز نیز اردوغان و احمدی نژاد با همکاری و هم فکری با همدیگر، نه تنها مردم کردستان ترکیه و ایران، بلکه روستاهای مرزی کردستان عراق را هم به خاک و خون کشیده اند. بدون شعور فردی و جمعی، بدون همبستگی و اتحاد آگاهانه و داوطلبانه و انسانی، پیروزی در هر مبارزه ای علیه حکومت اسلامی اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت و دشوار است. مبارزه امروز و در دوران رشد سرمایه داری و اوج ستم و استثمار آن، مبارزه طبقاتی است. یعنی سرمایه دار ترک و فارس و اروپایی و غیره و دولت مردان آن ها با همدیگر در یک طبقه و در یک جبهه علیه طبقه کارگر و مردم تحت ستم قرار دارند. در مقابل طبقه سرمایه دار، طبقه کارگر و مردم آزاده و تحت ستم و محروم بدون توجه به ملیت و جنسیت و باورهای مذهبی و غیره در کنار همه و متحدانه در راه خواست و مطالبات و اهداف و استراتژی طبقاتی خود علیه ستم و استثمار سرمایه داری و استثمار آن مبارزه می کنند.
مسلم است که عامل اصلی این همه فجایع انسانی و زیست محیطی در ایران، جز حکومت اسلامی کس دیگری نیست. از این رو، نوک تیز مبارزه علیه این حکومت و گروه های تفرقه انداز و فاشیستی باید باشد. در این میان، فرق نمی کند که این گروه های تفرقه انداز و فاشیستی از کجا آمده اند و با چه زبانی حرف می زنند. هر کسی در این مبارزه متحدانه مردم در دفاع از محیط زیست و دریاچه ارومیه و دیگر نقاط ایران، تفرقه بیاندازد آگاهانه و یا ناآگاهانه به سیاست های حکومت اسلامی، یاری می رساند و بر علیه مردم عدالت خواه و آزادی خواه مردم آذربایجان و سراسر ایران است.
همگان می دانند که در ایران، حکومتی بر سر کار است که نه حرمت و آزادی ها فردی و جمعی مردم و نه خواست های انسانی آن ها اهمیتی می دهد. حکومتی که به انسان و موجودیت آن اهمیتی نمی دهد و به راحتی آب خوردن آدم می کشد دیگر انتظار از این چنین حکومتی در نگهداری محطیط زیست و زندگی بیهوده است. حکومتی که فقط در پنج شش سال اخیر، با افزایش قیمت نفت خام در بازارهای جهانی بیش از پانصد میلیارد دلار به خزانه اش وارد شده است، این همه گرانی، فقر و بی کاری در کشور غوغا می کند. هیچ شهروند این کشور، نمی داند که این همه ثروت عمومی مردم، صرفه چه کسانی و عرصه هایی شده است. چرا که کارخانه و صنایع کشور یکی پس از دیگر تعطیل می گردند و کارگران آن به میان میلیون ها کارگر بی کار بدون هیچ گونه بیمه مکفی پرتاب می شوند؛ هر سال میلیون ها کودک به دلیل فقر خانواده هایشان از تحصیل محروم می مانند؛ جاده های کشور به قتل گاه مسافران و رانندگان تبدیل شده است؛ هرگونه شادی و جشن مردم به وحشیانه ترین شکلی مورد یورش سرکوبگران حکومتی قرار می گیرد؛ زنان به طور سیستماتیک سرکوب می گردند؛ زندانیان سیاسی و غیرسیاسی گروه گروه اعدام می شوند؛ زندان ها مملو از فعالین کارگری، زنان، دانش جویی، حقوق بشری، مدنی، روزنامه نگار، وبلاگ نویس، نویسنده، وکیل، هنرمند و حتی پزشکانی است که در مورد بیماری ایدز تحقیق می کردند و... این حکومت، حتی به مقامات و مسئولین سابق خود نیز رحم نمی کند و آن ها را در حبس خانگی و زندان قرار داده است. دراویش و بهائیان، به طور دایمی مورد تهاجم نیروهای حکومتی قرار می گیرند و... بنابراین، عامل اصلی همه این فجایع زیست محیطی و انسانی، حکومت اسلامی جهل و جنایت و ترور است که بر کل جامعه ایران حاکم است. بنابراین، پرواضح است که و مبارزه علیه این حکومت نیز یک مبارزه سراسری با خواست های محلی و سراسری است.
در چنین کشوری، مبارزه محلی و به ویژه از موضع ناسیونالیستی تاثیر چندانی دارد و بیش تر به تفرقه خدمت می کند.
نهایتا امر نجات دریاچه ارومیه، نباید به اعتراض در تبریز و ارومیه محدود باشد. این مبارزه نه تنها در شهرهای دیگر کشور، بلکه باید به سراسر ایران کشیده شود تا عامل اصلی آن، یعنی حکومت جنایت کار اسلامی را تحت فشار همه جانبه قرار دهد. برعکس اگر چنین فجایعی در شمال ایران، در جنوب ایران، در خراسان، لرستان، کردستان و غیره هم اتفاق بیافتد قطعا امر مردم آذربایجان هم هست.
در تاریخ ایران، به خصوص از انقلاب مشروطیت تاکنون، مردم آذربایجان نقش پیشگام را بر علیه حکومت ها در جهت برقراری آزادی و برابری و عدالت در سراسر ایران ایفا کرده اند. این نقش، نه تنها اهمیت تاریخی دارد، بلکه همین امروز نیز معنی و مفهوم واقعی خودش را دارد. فعالین اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آذربایجان در همه جنبش های سراسری ایران از جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانش جویی گرفته تا عرصه های اقتصادی و حضور در دم و دستگاه دولتی تا ارتش و پلیس و سپاه آن، نقش و حضور چشم گیری دارند. امروز نیروهای لباس شخصی، سپاه، بسیج، ضدشورش و امنیتی که تظاهرات مردم تبریز و ارومیه را به خاک و خون کشیده اند از کره مریخ و کشورهای دیگر نیامده اند. بنابراین، مبارزه ما، مبارزه ای سراسری بر علیه همه جنایت کاران حکومت اسلامی و گروه های فاشسیتی در سراسر ایران است. در این هیچ تفاویت ندارد که آن ها به کدام نقط ایران تعلق دارند و به زبانی تکلم می کنند.
در پایان تاکید این نقطه ضروری است که اعلام فراخوان فعالین سیاسی، اجتماعی، مدنی و جوانان برای حضور آزادی خواهان آذری و غیرآذری در استادیوم آزادی، حضوری همبسته و متحد علیه حکومت اسلامی و در دفاع از محطی زیست سراسر کشور، به ویژه دریاچه ارومیه است. فراخوانی به همه انسان های آزادی خواه برای حضور در استادیوم آزادی در روز جمعه هجدم شهریور، هم زمان با بازی دو تیم استقلال تهران و تراکتورسازی تبریز است. فراخوانی در همبستگی با مبارزات مردم آذربایجان و در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه، علیه حکومت اسلامی است. فراخوانی به تفرقه افکنان و فاشیست ها و غیره نیست. گرایشات فاشیستی مذهبی و غیرمذهی و ملی گرایشات عقب مانده و پوسیده سیستم سرمایه داری بر علیه کارگران و مردم محروم و تحت ستم و آزاده است که باید به دور ریخته شوند. تجربه نشان داده است که حضور 100 هزار جمعیت در استادیوم آزادی، آن هم نیروی جوان پرانرژی، هرگونه فرصت برخورد و درگیری را از نیروهای امنیتی سلب می کند و فرصت مناسبی است برای نشان دادن اعتراض به حکومت جهل و جنایت اسلامی. اما باید مواظب نفوذ عوامل حکومتی و شعارهای تفرقه افکن آن ها در میان جمع های باشند. از این جهت، جوانان با شور و شوق و همبستگی بیش تری شعارهای مشترکی را علیه حکومت اسلامی و در دفاع از آزادی بیان، اجتماعات و اندیشه و دریاچه اورمیه سر دهند و خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی، به ویژه زندانیان دستگیرشده تظاهرات اخیر آذربایجان شوند.
پنج شنبه، هفدهم شهریور 1390 - هشتم سپتامبر 2011
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر